خانه > یاد داشت ها و نوشته ها > خود شیفتگی-برگرفته از آراء فروید

خود شیفتگی-برگرفته از آراء فروید

واژه «خودشیفتگی»در ابتدا برای آنان بکار برده شد که با نوازش بدن خود به ارضا میرسند و خود را به شکل مصداق امیال میبینند.اما خودشیفتگی بعدها به عنوان مکملی شهوی در خودمداری غریزه ی صیانت نفس تلقی شد که در هر موجود زنده ای به اندازه ای وجود دارد.
فروید، روانگسیختگی،زوال عقل زودرس و خودشیفتگی را در زمره ی هذیانزدگی قرار میدهد البته فرد هزیان زده ممکن است دچار زوال عقل زود رس نباشد و البته زوال عقل زودرس بحثی جداست که در زمره ی روانکاوی یونگ قرار میگیرد.
هذیانزده دو ویژگی دارد: 1-خودبزرگبینی2- بی علاقگی به محیط و اطرافیان
که البته با توجه به اینکه هذیانزدگان نسبت به محیط بی علاقه اند، روانکاوی شدنشان اکثرا بی ثمر خواهد بود اما تحلیل روانکاوان نشان میدهد آنها بر خلاف تصور ما ، نیروگذاری و روابط شهوی را خاتمه ندادند و فقط ابژه ها را تغییر دادند و ابژه ها(یا مصداقا) درونی شده اند و چون رابطه با اشیا و اشخاص بیرون قطع شده است در اینجا آن خصلت خودبزرگ بینی آنها کمک میکند تا نیروی شهوی به «خود» معطوف شده و «خودشیفتگی» ازینجا ناشی میشود.
مطلبی موازی با این بحث،مطلبی است که فروید از ساندرو فرانچزی گرفته و آن بدین گونه است: فرد مبتلا به ناراحتی و درد عضوی نسبت به اطراف و جلوه های بیرونی بی علاقه میشود.علائق شهوی اش نسبت به مصداق امیال قطع میشود و تا زمان بهبودی عشق نمیورزد و نیروگذاری شهوی اش را به «خودِ» خویشتن معطوف میکند. خودبیمارانگار نیز در این ردیف قرار دارد، در ردیف دردهای عضوی است که در زمره ی ضعف اعصاب و اضطراب قرار دارد و علت خودبیمارانگاری اکثرا این است که این اشخاص تمام نیروها را به مصداق امیال وارد کرده و پیوسته در این اضطراب درونی اند که چیزی کم نگذارند و در اثر ضعف اعصاب که یک نوع روانرنجوری توام با خستگی مفرط بدنی و سر درد شدید است نیروگذاری به «خود»کاهش می یابد و فرد همواره در اضطراب یافتن یک بیماری در خود است.
باید توجه داشت که دستگاه ذهن در درجه نخست برای فائق آمدن بر هیجاناتی طراحی شده است که در صورت فقدان ذهن رنج آور بودند.
نیروگذاری روانی دارای محدوده ی بینهایت نیرو نیست و حاوی نیروی محدودی است که البته این محدوده ناشناخته است و قابل اندازه گیری و مقایسه با دیگران نیست(البته تا امروز)
اما در هر شخص می توان گفت مقداری نیروی روانی و یا نیروی غریزه ی شهوی، آگاهانه و یا از طریق فرایندهای انتقال*، والایش** و …در حرکت وسکون است.
طی تحقیقات به عمل آمده کارکردهای روانی بدن طوری است که جمع شدن نیروها در «خود» سبب بیماری میشود.ضرورت نیروگذاری روانی به مصداق امیال وقتی ایجاد میشود که «خود» بیش از حد معینی از نیروی شهوی را در نیروگذاری روانی استفاده کرده باشد.لذا خودمداری شدید اقدامی است برای مصونیت از بیماری. لیکن وقت آن رسیده که ازین نیروگذاری ها به مصداق امیال وارد کند پس به عنوان آخرین چاره باید عاشق شویم تا از بیماری در امان باشیم و اگر به دلیل سرخوردگی نتوانیم عاشق شویم آنگاه حتما بیمار خواهیم شد.
در بیماران هذیانزده، خود بزرگبینی امکان پرداختن درونی به نیروی شهویِ بازگشته به «خود» را فراهم میکند و بدینگونه است که خودشیفتگی به معنای نزدیک به خودارضایی(یا جنسی یا فقط بصورت روانی در پارانویا) پدید می آید.
ضعف «خود» که علت آن عدم برخورداری شخصی از نیروی شهوی است سرچشمه ی عاشق شدگی است.

*انتقال:یکی پنداشتن شخصیتی که بیمار در محیط بلافصل خود میشناسد با شخص دیگری که در گذشته میشناخت و برایش مهم بود.انتقال فذایندی است که هم در ذهن بیمار میتواند رخ دهد و هم در ذهن روانکاو.
**والایش:یک مکانیسم دفاعی بدن است که در آن،فرد به سبب ناکام ماندن در تحقق اهدافی که ضمیر آگاه آنها ناپذیرفتنی است،ناخودآگاهانه همان اهداف را به شکلی متفاوت اما پذیرفتنی محقق میکند.

  1. محمد امینی
    2011/06/14 در 4:13 ب.ظ.

    علی جان نمیدانم من را اصلا می شناختی یا نه ؟ ولی یک بار در دانشکده با تو و عباس چایی خوردیم و من نظرم را درباره ی مطلبی که نوشته بودی بیان کردم و همین ! دو سال پیش وبلاگ های تو و نیما و عباس را دنبال می کردم ، اما فاصله ای افتاد . حالا خواستم بگویم که از گوگل ریدر دارم دنبالت می کنم و خوشحالم که می نویسی و می توانم از مطالبت استفاده کنم

    • 2011/06/30 در 5:45 ب.ظ.

      درود بر تو
      خیلی خوشحالم که مطالب رو دنبال میکنی و از توجهت ممنونم
      امیدوارم در پستهای بعدی قویتر باشم

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه